– شیوه های ایجاد تنظیم هیجانی
1-2-5-2.مشاهده و توصیف:
در این تکنیک، به افراد گفته میشود که هیجانها را توصیف کنید و هیچگاه مورد قضاوت قرار ندهید. گفته میشود که دقیقا تجربهی حال حاضر خود را مورد توجه قرار دهید. توجه کنید، بدون اینکه اسیر یا گرفتار تجربه شوید. تجربه کنید بدون اینکه به آن واکنش نشان دهید. بگذارید تجربیات، احساسات و افکار در ذهنتان بیایند و بروند، بدون آنکه به آن بچسبید و اینکه توجه خود را تحت کنترل قرار دهید، نه آنچه را می بینید(امیدی و یعقوبی، 1390).
در هنگام توصیف، برای تجربیات، عبارات و کلماتی را در نظر بگیرید. یک موضع بدون قضاوت و داوری در اختیار بگیرید. دقیقا واقعیتها را ببینید. به آنچه هست توجه کنید، نه اینکه چه چیزی “خوب” یا “بد”،”وحشتناک” یا “شگفت انگیز” است. هرگاه احساس یا تفکری بروز مییابد یا اینکه کاری را انجام میدهید، آن را شناسایی کنید. برای مثال، در ذهن خود بگویید: “عضلات شکمم منقبض شدهاند”. آنچه را که در حال حاضر برایتان اتفاق میافتد، را توصیف کنید. برای احساسات خود نامگذاری کنید. یک تفکر را درست به عنوان یک تفکر خطاب کنید و این مهارتها را آن قدر تمرین کنید که انجامشان ناخودآگاه شود و بدون درگیری ذهنی انجام شود (امیدی و یعقوبی، 1390).
2-2-5-2.افزایش هیجانات مثبت
در این تکنیک، گفته میشود که هیجانات مثبت زندگی خود را افزایش و در نتیجه هیجانات منفی زندگی خود را کاهش دهید، به این صورت که تجربیات مثبتی را برای خود ایجاد کنید.
الف راهکارهای کوتاه مدت:
– فعالیتهای خوشایندی را تا حد ممکن، در زمان حال انجام دهید.
– رویدادهای خوشایندی که باعث ارتقاء هیجانهای مثبت میشوند را افزایش دهید.
ب- راهکارهای بلندمدت
تغییراتی را در زندگی خود ایجاد کنید، به گونهای که رویدادهای مثبت بیشتری اتفاق بیفتد. زندگی ارزشمندی را برای خود تدارک ببینید. به سوی اهداف خود حرکت کنید، فهرستی از رویدادهای مثبتی را که تمایل دارید، فراهم کنید و فهرستی از گامهای کوچک برای دستیابی به اهداف، تهیه کنید (امیدی و یعقوبی، 1390).
3-2-5-2.عمل متضاد با هیجان
گاهی اوقات بعضی از هیجانات نقش مخرب و فلج کننده در زندگی ما دارند. اگر این هیجانات بر ما فائق شوند، کیفیت زندگی ما افت کرده و قادر به عملکرد مناسب نخواهیم بود. یکی از روشهای مقابله و تضعیف این گونه هیجانات، انجام دادن رفتارهای متضاد با آنها می باشد. به عنوان مثال، در هیجان ترس گفته میشود: آنچه را که از انجام دادن آن واهمه دارید، به دفعات زیاد انجام دهید (نظیر سخنرانی در جمع). به انجام کارهایی بپردازید که به شما احساس کنترل و تسلط میدهند. هر گاه آشفته و پریشان شدید، فهرستی از گام های کوچک یا کارهایی که باید انجام دهید، را تهیه کرده و سپس اولین گام را بردارید (امیدی و یعقوبی، 1390).
تنظیم هیجانی یک مهارت کلیدی اجتماعی است و کودکانی که در تسلط داشتن در آن شکست میخورند در معرض خطر اختلال های بالینی هستند( لام وهمکاران ، 2011). بنا براین تنظیم هیجانی یک جنبه بنیادی از کارکرد روان شناختی سالم است(گریشام و گیولین ، 2011)و تنظیم کارکردی هیجانات ، اهمیت قابل ملاحظه ای برای علت شناسی ، بیان و منبع اختلالات روان شناختی دارد ( کول و میشل ، 1994 ؛ گراس و مونز ، 1995 به نقل از گریشام و گیولین ، 2011).
شکست در تنظیم هیجانی بی نظمی یا نقص در تنظیم هیجانی نامیده می شود که به طور موقت می تواند باعث علائم اضطراب شود و احتمالا باعث تشدید ناراحتی ، رفتار غیرقابل کنترل و یا کناره گیری شود. الگوهای تنظیم هیجان که به شدت مانع شایستگی می شوند ، می توانند علائم اختلال باشند. برای مثال اشکال در تنظیم هیجانات منفی بااختلالات درونی شده مانند اضطراب یا افسردگی ارتباط دارد و اشکال در یک هیجان منفی مانند عصبانیت ممکن است با اختلالات بیرونی شده یا برون ریزی ارتباط داشته باشد(گروس ،1998، به نقل از خداپناهی،1390).
به طور کلی نقص در تنظیم هیجانی فرد حداقل میتواند منجر به ناراحتی شود و در حالت بدتر می تواند به مشکلات رفتاری و هیجانی جدی منجر شود. هیجان نقش اساسی در اختلالهای روانی ایفا می کند شاید به این دلیل که انسان باید عقلانی و منطقی باشد(خداپناهی، 1390). گروس(1998، به نقل از خداپناهی،1390) مطرح میکند که ناهماهنگی های هیجانی در تمام اختلالهای محور1 و نیمی از اختلالهای محور2 بروز مییابد. چهارمین راهنمای آماری و تشخیص اختلالهای روانی آشکار کرد که 52 درصد از اختلالهای محور اول و 100 درصد اختلالهای محور دوم در برگیرنده نقایص در تنظیم هیجان است(حسینی، پاکیزه، سالاری؛1392). همچنین مدل های نظری در بی اشتهایی عصبی از نقص تنظیم هیجانی به عنوان یک عامل نگهدارنده یاد میکنند(مانوئل و وید،2013). پس به نظر میرسد که هیجان و تنظیم هیجانی نیز میتوانند پیش بینی کننده اختلالات روانی باشند.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه: